پرتغالیها این کشور را "سرزمین صلیب مقدس" نامگذاری کرده بودند، ولی چوب سرخ سواحل تمامناشدنی برزیل در آخر تعیین کننده اصلی نام این کشور بود. درخت brazilwood یا به پرتغالی pau-brasil از واژه لاتین brasa (اخگر، زغال نیمسوز) گرفته شده است. چوب سرخ این درخت نزد اروپاییها برای تولید رنگ قرمز بسیار محبوب بود و کمکم سرزمین را به نام چوب نامگذاری کردند: سرزمین چوب برزیل.
منبع: ویکیپدیا
این سرزمین از ده هزار سال پیش مسکونی بوده و تا پیش از آمدن اروپاییان، قبیلههای برزیلی به چند شاخه بزرگ کاملا متفاوت با هم (از نظر زبان و فرهنگ و اخلاقیات) تقسیم میشدند که همیشه برای گسترش مرزهای خود در حال جنگ بودند. با آمدن پرتغالیها در سال ۱۵۰۰ میلادی نه تنها اختلاط نژادی بلافاصله آغاز شد، که انواع بیماریهای واگیرداری که تا آن زمان در این سرزمین وجود نداشت، بسیار سریع شایع شد. اسهال، آنفلوانزا، آبله، سل و سرخک از جمله ارمغانهایی بود که پرتغالیها ندانسته با خود آورده بودند. دهها هزار نفر از بومیان بر اثر این بیماریها مردند م بسیاری از آنها حتی در تماس با اروپاییان هم نبودند.
در اواسط قرن شانزدهم، نیشکر مهمترین تولید برزیل بود و مشتریان فراوانی در دنیا داشت. با زیاد شدن تقاضا برای شکر برزیل، این کشور تبدیل به وارد کننده بزرگ برده از آفریقا (و نه تنها از مستعمرههای پرتغال مثل موزامبیک و آنگولا) شد. در پایان قرن هفدهم و با پیدا شدن طلا در برزیل (و کاهش صادرات نیشکر)، کشورهای دیگر اروپایی هم از این سرزمین سهم خود را میخواستند و پرتغال مجبور شد با فرانسه و هلند بجنگد. اوایل قرن نوزدهم بود که کشورهای دیگر اروپایی توانستند راه خود را به برزیل باز کنند و بعد از آن، جنبشهایی برای استقلال در برزیل آغاز شد. در سال ۱۸۲۲، پرنس پدرو خود را اولین امپراتور برزیل نامید و با گسترش جنگهای استقلال، بالاخره پرتغال در سال ۱۸۲۵ کشور برزیل را به رسمیت شناخت.
در سال ۱۹۳۰ ختولیو وارگاس قدرت را در دست گرفت، مجلس را تعطیل کرد و قانون اساسی را از اعتبار انداخت، حالت فوقالعاده اعلام کرد و هوادارنش را به قدرت رساند. بعد از این که وارگاس توانست در برابر سه حرکت انقلابی مقاومت کند، در سال ۱۹۳۸ خشونت علیه مخالفانش و سانسور در مطبوعات را بسیار زیاد کرد و تبدیل به دیکتاتوری تمام عیار شد. بعد از خودکشی وارگاس در سال ۱۹۵۴، قدرت به مدت ده سال بین چند نفر جابجا شد تا این که بالاخره نظامیان کودتا کردند و از سال ۶۴ تا اواخر دهه هفتاد در قدرت ماندند.
غیرنظامیان بالاخره در سال ۱۹۸۵ به قدرت بازگشتند، ولی انتقال مسالمتآمیز قدرت از فرناندو انریکه به رقیبش لوییس اینیاتسیو لولا دا سیلوا در سال ۲۰۰۲ بود که نوید رسیدن برزیل به ثبات سیاسی را میداد.
اولیس گیمارش، از معماران قانون اساسی جدید برزیل در سال ۱۹۸۸ (منبع: ویکیپدیا)
هر چند والیبال، بسکتبال، ورزشهای رزمی و موتوری در برزیل بسیار محبوب هستند، هیچ کدام به گرد پای فوتبال نمیرسند. تیمی که جام ژول ریمه را مال خود کرد، هنوز هم خاطرهانگیز است حتی برای ما که یک دهه بعدش به دنیا آمدیم. جرزینهو (آن زمان هنوز«ه»ها تبدیل به «ی» نشده بود)، پله، رولینو، توستائو و کارلوس آلبرتو را به این راحتی نمیشود از یاد برد، درست مثل تیم ناموفق سال ۸۶: زیکو، سوکراتس، آلمائو، برانکو و کارهکا. تا سال ۹۴ منتظر ماندم که قهرمانی برزیل را بالاخره تجربه کنم، به صورت زنده اقلا. تافارل، برانکو با آن شوتهای پای چپ وحشتناکش، دونگا که با آن موهای سیخش شده بود وزنهای برای تیم، روماریو و بهبهتو. هشت سال بعد هم ریوالدو، روماریو، رونالدینیو و روبرتو کارلوس یک بار دیگر برزیل را قهرمان کردند، در بدترین و بویناکترین جامجهانی تاریخ. اگر که آن فاجعه فینال ۱۹۹۸ نبود، حالا نه تنها برزیل رکوردی دستنیافتنی داشت، که بسیار مهمتر از آن، فرانسه قهرمان جهان نشده بود. حیف!
اولین بازی فوتبال در برزیل، سال ۱۸۹۴ انجام شد. اسکاتلندیها و انگلیسیها فوتبال را با خود به آنجا بردند. فدراسیون فوتبال برزیل در سال ۱۹۱۴ تاسیس شدهاست ولی لیگ فوتبال دسته اول برزیل (به خاطر پهناور بودن این کشور) تازه از سال ۱۹۵۹ شکل گرفته است. ارزش کنونی لیگ دسته اول برزیل حدود ۱.۴ میلیارد دلار برآورد میشود (رتبه ششم لیگهای گرانقیمت). تا قبل از سال ۲۰۰۳ قهرمان لیگ برزیل در بازیهای تکحذفی بین ۸ تیم برتر لیگ تعیین میشد و تغییر آن به شیوه معمول لیگهای فوتبال، باعث اعتراضات زیادی شد.
استادیوم ماراکانا (منبع: ویکیپدیا)
برزیلیها زیاد به استادیوم نمیروند. کمترین تعداد متوسط بازدیدکننده در سال ۲۰۰۴ (با حدود ۹۰۰۰ نفر) بوده و بیشترین آن در سال ۱۹۸۳ (۲۳هزار نفر). در سال ۲۰۱۳ به طور متوسط ۴۰٪ استادیومها پر شده است. رکورد تعداد تماشاچی از یک بازی، بین فلامنگو و سانتوس بوده است با ۱۵۵هزار نفر. استادیوم ماراکانا با گنجایش ۷۸هزار نفر (و نه چیزی که من از بچگی جاهای مختلف خوانده وشنیده بودم: ۱۵۰یا ۲۰۰هزار نفر) بزرگترین استادیوم این کشور است.
برزیل امسال فقط پنج بازیکن دارد که در اروپا بازی نمیکنند: دو دروازهبان در برزیل و یکی در کانادا، دو مهاجم در برزیل. جوانی گویا در این تیم چندان جایی ندارد. حضور دانی آلوز، دانته و داوید لوییز در یک خط دفاعی، هر تیمی را لرزان میکند. اسکولاری فقط میتواند به تیاگو سیلوا اعتماد کند و هافبکهایش. اگر رقیبان میخواهند این تیم را از کار بیندازند، کافی است نیمار را ساکت کنند. او با ۲۲ سال، نه تنها بیشتر از بقیه مهاجمان تیم بازی کرده که بیش از مجموع سایر آنها گل زده است.
برزیل از سال ۱۹۹۴ همیشه مدعی بوده است. امسال هم بازیها را به خانه برده تا شانس قهرمانی خود را به حداکثر برساند. فکر نمیکنم هیجانانگیزترین تیم این جام باشند، ولی برابر تماشاچیهای خودی، هر تیمی میتواند خطرناک باشد. باید یادمان باشد که هنوز (این نوشته ده روز قبل از شروع جامجهانی نوشته شده است) خیابانهای برزیل آرام نشدهاند.
منابع: این نوشته، ترجمهای است از ویکیپدیا، زیر مدخلهای برزیل، فوتبال در برزیل، لیگ فوتبال برزیل، برزیل در جام جهانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر